سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب هر چه کنی ذره پروری است ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت سزای سبکسری است
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 69
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 176434



سبکسری های قلم...
شاید اندکی تامل....
سه شنبه 89 شهریور 30 :: 3:48 عصر ::  نویسنده : الهه       

سلامی چو بوی خوش عطر بیک(یادش بخیر دبستان که بودیم همیشه تو دفتر خاطرات هم دیگه این جوری سلام میکردیم)

چند وقت پیش که رفته بودم دندون پزشکی دیدم که آقای دکتر وقتی میخواد پدر محترم اینجانب رو صدا بزنه بهش میگه آقای مهندس!!!

بنده از تعجب در حال شاخ در آوردن بودیدم. آخه بابای من و در واقع شغل بابای من هیچ ارتباطی با مهندسی و کلا از این سری خانواده ها نداره اول گفتم حتما اشتباه کرده یا شاید هم مثلا چون بابام توی بانک کار میکنن و ممکنه این دکی جون کارش پیش بابام گیر باشه این جوری بابام رو صدا میزنه بعد که چند بار بابام رواین جوری صدا زد گفتم نخیر گویا دکی قاطی کرده ولی چند وقته بعدش دیدم این آقای دکتر کلا عادت داره همه رو با نام مستعار آقای مهندس صدا بزنه!!!!

چند وقت بعد ترش این شعری که الان می خوام بزارم تو وبلاگم رو خوندم دیدم که بــــــــــــــــــــــــــله این گفتن مهندس در جامعه کلا رواج پیدا کرده حالا این بنده های خدا هی دود چراغ بخورن!!!!!!درس بخونن لیسانس بگیرن بعد ما به همه بگیم مهندس

حالا به مهندس های محترم لطفا بر نخوره آخه این شعر کاملا طنزه و یه شوخی بیشتر نیست

در ضمن پست آموزشمون خیلی گرفته!!!!!حتما ادامه خواهد داشت منتظر باشید

شعر مهندس

گرفتم بعد عمری مدرکی چند

و اینجانب شدم حالا مهندس !

ندانستم که ریزد از چپ و راست

ز پایین و از آن بالا مهندس !

غضنفر گاری اش را حل نمیداد :

د ِ یالا حل بده یالا  مهندس !

تقی هم چونه میزد کنج بازار

نمی ارزه واسم والا مهندس !

 

***

به مرد قهوه چی میگفت اصغر :

دو تا چایی قند پهلو مهندس !

شنیدم کودکی میگفت در ده

به مردی با چپق خالو مهندس !

ز جنب دکه ای بگذشت مردی

صدا آمد " آب آلبالو مهندس " !

خلاصه میخورد خون جماعت

همیشه بدتر از زالو مهندس !

 

***

شنیدم با تشر میگفت معمار

به آن وردست حمالش مهندس !

یهو یاد سکینه کردم ای داد

فدای آن لب و خالش مهندس !

شنیدم که عمل کرده دماغش

خبر داری از احوالش مهندس ؟!

 

***

شنیدم بعد تنظیمات بینی

بهش میگن همه خانوم مهندس !

شنیدم بچه زاییده دوباره

بگو هشتا کمه خانوم مهندس ؟!

...

سرت رو در آوردم من مهندس !

سخن از هر دری اومد مهندس !

یکی سیگار میخواد اون سمت دکه

برو که مشتری اومد مهندس !

 




موضوع مطلب :


سه شنبه 89 شهریور 23 :: 1:39 عصر ::  نویسنده : الهه       

سلام بچه ها

میگم درس های جلسه پیش رو خوب تمرین کردین دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اول جواب سوال های دفعه پیش رو میگم بعد هم چند تا کلمه دیگه می نویسم که البته از قبلی ها یه خرده سخت تره

چغک:گنجشک             ناخن جله:نیشگون        کلپسه:مارمولک          قایم:محکم،شدید          میلان:کوچه         پلخمون:تیر کمان

در همین راستا کلمه آخر  شاعر میگه:با پلخمون نگاهت چغک دلم زدی      باریک الله به نگاهت که ای جور دلم زدی!!!

بر طبق این جواب ها دیانا جون (که البته الان برای تحقیق بیشتر روی این زبون اومده مشهد)شاگرد اول کلاس معرفی میشه البته با معدل 19

کلمات این دفعه:

موسی کو تقی:            پاتروم          سرکن                 نارنجک(از نوع خوراکیش)        کخ زیر پلاس

همین جا از زحمات دوست عزیزم جناب شهابیه که در نوشتن پست جدید یاریم کرد مراتب تشکر را به عمل می آورم:

موتوشکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم   




موضوع مطلب :


پنج شنبه 89 شهریور 18 :: 9:49 عصر ::  نویسنده : الهه       

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت    صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

سلام

بزرگترین عید مسلمانان بر همه دوس جونای خودم مبارک

نمیدونم که پست قبلی رو ادامه بدم یا نه اما این دفعه چیزی نمی نویسم از اون پست بنویسم

متن قشنگیه من هر دفعه که می خونم از خوندنش لذت می برم شما هم بخونیدش فکر می کنم خوشتون بیاد

 

پیغامی از طرف خدا

می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.

همان دلهای بزرگی که جای من در آن است

آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.

و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود ...

و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...

برای همیشه!

چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...با عشق !

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 89 شهریور 14 :: 12:1 عصر ::  نویسنده : الهه       

هر کس به من کلمه ای آموخت مرا بنده خود کرده است                پیامبر اکرم(ص)

سلام دوس جونیا

امیدوارم هر جا هستین خوب و خوش و سلامت باشین

تصمیم گرفتم که این لهجه شیرین شهرمون رو به شما هم آموزش بدم همچین برین حالش رو ببرینبچه ها (منظور از بچه ها همشهری های گلم می باشند) لطف کنید این چند تا سوالی رو که می خوام بپرسم شما جواب ندین.چون شما اگه اینا رو یاد نداشته باشین مایه ی خجالته

خب دوستانی که معنی این کلمات رو میدونن لطف کنن تو نظرات بگن:

1-چغک      2- ناخن جله      3-کلپسه     4-قایم     5-میلان    6- پلخمون

فعلا همین هارو جواب بدین تا بعد اگه شاگرد های زرنگی بودین بقیش رو بهتون یاد بدم




موضوع مطلب :


پنج شنبه 89 شهریور 11 :: 4:25 عصر ::  نویسنده : الهه       

سلام

امشب آخرین شب قدر امساله.یادمون باشه این شب آخر رو از دست ندیم

 

 

خدا چلچراغی از آسمان آویخته است


گفتند:چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن.شب چهلمین خضر(ع)خواهد آمد

چهل سال خانه ام را رفتم و روبیدم و خضر (ع)نیامد

زیرا فراموش کرده بودم حیاط خلوت دلم را جارو کنم

           ***

گفتند:چله نشینی کن.چهل شب خودت باش و خداوخلوت.شب چهلمین بر بام

آسمانخواهی رفت.ومن چهل سال ازچله ی بزرگ زمستان تا حیاط کوچک تابستان

رابه چله نشستم.اما هرگزبلندی رابوی نبردم.زیرا از یاد برده بودم که خودم را به

چهلستون دنیا زنجیر کرده ام.

        ***

گفتند دلت پرنیان بهشتی است.خدا عشق را در آن پیچیده است.پرنیان دلت را

واکن تا بوی بهشت در زمین پراکنده شود.

چنین کردم بوی نفرت عالم را گرفت.و تازه دانستم بی آنکه با خبر باشم شیطان از

دلم چهل تکه ای برای خودش دوخته است.

            ***

به اینجا که می رسم نا امید می شوم آن قدر که می خواهم همه ی سرازیری

جهنم را یک ریز بدوم.اما فرشته ای دستم را می گیرد و می گوید:هنوز فرصت هست

به آسمان نگاه کن.خدا چلچراغی از اسمان اویخته است که هر چراغش دلی است .

دلت را روشن کن.تا چلچراغ خدا را بیفروزی فرشته شمعی به من میدهدو می رود.

           ***

راستی امشب به آسمان نگاه کن.

ببین چقدر دل در چلچراغ خدا روشن است.

 




موضوع مطلب :


1   2   >