سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب هر چه کنی ذره پروری است ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت سزای سبکسری است
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 91
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 176456



سبکسری های قلم...
شاید اندکی تامل....
شنبه 89 بهمن 30 :: 1:44 عصر ::  نویسنده : الهه       

تا حالا شده تو یه روز یا یه شب برفی برید بیرون؟البته با ماشین چون اگه قرار باشه پیاده برید بیرون در هنگام برگشت به صورت یه آدم برفی بر خواهید گشت!!!!

ولی من دیشب با این که درس نخونده بودم والدین گرام رو مجبور کردم که بریم بیرون.....اواسط سریال مختار بود که برگشتیم خونه .....بیرون همچنان در حد تیم ملی بر ف میومد.من امیدوار بودم که فردا مدرسه ها تعطیله برای همین هم هیچ کدوم از درسهام رو نخوندم.......بعد از سریال مختار کانال تلویزیون رو عوض کردیم و گذاشتیم روی کانال5 تا هر چه زودتر خبر مسرت بخش تعطیلی رو از تلویزیون گرام بشنویم بعد از انتظاراتی طولانی تلویزیون زیرنویس کرد:بنابر آخرین آمار آموزش و پرورش استان خراسان رضوی مدارس ابتدایی صالح آباد و مه ولات مدارس ابتدایی و راهنمایی نواحی هفت گانه مشهد،و شهرستان خواف مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان طرقبه و شاندیز در نوبت صبح تعطیل می باشد

من که درسام رو نخونده بودم این جوری بودم:

چون بسیار خوابم میومد و هنوز هم باور نمیکردم که تعطیل نیستیم بی خیال همه چیز شدم و رفتم در تخت خواب گرم و نرمم خوابیدم و گفتم آقا جون بی خیال گربه هرچه باداباد!!!!!!!شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن

صبح که از خواب ناز بلند شدم به دوستان گرام (خدا خیرش بده کسی رو که موبایل رو اختراع کرد وگرنه نمیدونستم سر صبح باید چه جوری از مدرسه خبر میگرفتم)پیامک زدم که مدرسه تعطیله یا نه؟؟؟؟؟

که همه یک صدا جواب دادن:بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه بگیر راحت بخواب

منم خوشحال گرفتم خوابیدم

صبح به اتفاق اهالی خانه به پشت بام رفتیم و تا می تونستیم این روز تعطیل رو به خودمون خوش گذروندیم و بعد که برگشتیم همه این جوری بودیم:

اینم از آدم برفیمون که سه نفری درستش کردیم(این جوری نگاه نکنید کلی واسه همین زحمت کشیدیم:دی)

 

ولی جای همه خالی حسابی خوش گذشت مخصوصا اون قسمتیش که درسام رو نخونده بودم!!!!!

خدارو شکر میکنم که بالاخره این آخر زمستونی واسه ما مشهدیون هم یه برف درست و حسابی فرستاد این زمستون اصلا برف درست و حسابی ندیده بودیم یا به قول یکی از دوستان هنوز سیر برف نشده بودیم

از همه دوستانی هم که دعا کرده بودن برای ما مشهدی ها که خدا نعمتش رو به ما هم بده متشکرم........

دوستانی هم که هنوز برف ندیدن لطفا بی خیال این توده هوا بشن چون ما در شرقی ترین قسمت ایران قرار داریم و این توده هوا تشریفش رو به افغانستان و کشورهای همسایه خواهد برد پس لطفا منتظر توده های بعدی هوا باشید ......

پ.ن:دوست خوبم سوگل عزیز از صمیم قلب پیوندتون رو با جناب شوکول خان تبریک میگم ایشالا که به پای هم پیر بشید........




موضوع مطلب :


دوشنبه 89 بهمن 25 :: 12:7 صبح ::  نویسنده : الهه       

من مشهدیم و افتخار می کنم به مشهدی بودن خودم و ناراحت میشم وقتی یه چیزایی رو میبینم

ناراحت میشم وقتی میبینم که لهجه همشهریام رو به سخره میگیرن ناراحت میشم وقتی میبینم من و همشهریام رو با القاب بی معنی و نا مربوط صدا میکنن.....

من مشهدیم و غمگین میشم وقتی میبینم که هر وقت هر کارگردانی میخواد  سطح فرهنگ پایین بعضی از افراد رو نشون بده از لهجه همشهریام استفاده میکنه برام فرقی نمیکنه که خودم ازش استفاده میکنم یا نه برام مهم نیست که چند بار خودم به این لهجه حرف زدم ولی به کسی حق نمیدم که بخواد این لهجه رو مسخره کنه!!!!!

من ایرانیم و افتخار میکنم به ایرانی بودنم و ناراحت میشم وقتی یه چیزایی رو میبینم

ناراحت میشم وقتی لهجه هم وطنام رو مسخره میکنن ناراحت میشم وقتی هم وطنام رو با الفاظی خطاب میکنن که ...........

ترک،لر،کرد،شیراز،مشهد،اصفهان،تهران مگه نه اینه که ما با هم هم وطنیم ؟مگه ما با هم دوست و برابر و برادر نیستیم؟پس چرا هم رو با این الفاظ خطاب میکنیم؟چرا یاد گرفتیم که از هم به طور کورکورانه پیروی کنیم؟چرا هیچ وقت به حرفایی که در مورد هم میزنیم توجه نمیکنیم؟چرا باید خیلی راحت به هم توهین کنیم؟چرا حاضریم به خاطر دو دقیقه لبخند و شوخی یه قوم و طایفه رو یه دوست و همسایه رو مسخره کنیم؟چرا........

مگه ما به این شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند            که در آفرینش ز یک گوهرند                      اعتقاد نداریم؟

پس چرا با حرفامون باید اعضای بدن خودمون رو به درد بیاریم؟؟؟؟؟

عصبانی میشم وقتی میبینم یه عده همین جوری خیلی راحت حرف های نامربوط میزنن در مورد هم وطنام......حالا چه ترک و چه لر و چه مشهد

آهای مردمی که خیلی راحت با حرفاتون دل هم رو میشکنید بدونید که دل شکست هنر نیست اگه تونستی تکه های یه دل شکسته رو دوباره بند بزنید هنر کردید............

- چند وقت پیش یه پیامک برام اومد....یه جک بود.....وقتی خوندم اون قدر عصبانی شدم که همون جا پاکش کردم میخواستم به فرستنده این حرفایی که بالا نوشتم رو بگم بگم من ایرانیم بگم حق نداری به هم وطنای من توهین کنی...ولی دیدم فایده نداره آخه تا وقتی ما بخوایم بدون اطلاع از هرچیز همین جوری ازش اطاعت کنیم مشکلاتمون باقی خواهد موند....

حالا این پیروی ممکنه که در حرف هایی باشه که پشت سر هم میزنیم....یا در کارهایی که غربیا انجام میدن!

14 فوریه روز ولنتاین!!!!الان کمتر جونی در مورد مناسبت این روز نمیدونه.....روز عشق؟!!!!!!!!!!!اونم چه عشقی،عشق های خیابونی؟!!!!!!!!!!!!!!

متاسفم برای خودم و جامعه خودم که هر مغازه ای که میرم پشت ویترین باید عروسک و جعبه و شکلات ببینم...

اول ذی الحجه.....کسی مناسبت این روز رو میدونه؟کسی می تونه بدون نگاه کردن به تقویم بگه این روز چه روزیه!!!!همون جوون هایی که الان در به در دارن دنبال هدیه میگردن که به عشقشون تقدیم کنن میدونن که این روز پیوند آسمونیه دو نفر شکل گرفت؟عاشقانه ترین روز دنیا؟

ببخشید دلم پر بود خیلی زیاد....امیدوارم که یه ذره بیشتر در  مورد کارایی که میکنیم فکر کنیم!

آموزش شیرین لهجه مشهدی(قسمت آخر)

این آخرین پستیه که درمورد لهجه مشهدی مینویسم خودم که خیل پی چیزی از این قسمت یاد گرفتم واقعا خیلی از کلمه ها رو بلد نبودم امیدارم که برای شما هم مفید بوده باشه...........سناجون،ریحونی،عروس آینده سوگل عزیز،آتنا دوست خوبم،و آقایون شبانه،مشهدی وکارشناس محترم آقای علی س.م و  بقیه دوستانی که الان حضور ذهن ندارم ممنونم از این که این بخش رو دنبال کردین......

واحد:اتوبوس                                     کاغذ باد:بادبادک

درتمبه:در پشت بام                            آجیر:سر حال

 

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 89 بهمن 17 :: 6:8 عصر ::  نویسنده : الهه       

سلام

اومدن ماه ربیع الاول رو به همه تبریک میگم.....

جمعه قراره به اتفاق دوستان بریم کوه جای همه رو خالی میکنم ایشالا که بهمون خوش بگذره

چند روز پیش کتاب زبان فارسیم رو گم کردم که امروز از تو حیاط مدرسه پیداش کردم این قدر خوشحال شدم که حد نداره.....با خودم گفتم نخیر اصلا انگار نه انگار که ما دوم دبستان یه درس خوندیم به نام تصمیم کبری گویا که این کتابهای قدیمم خیلی روی ما تاثیر نداشته!!!!!!

چند روز پیش باید یه انشای طنز با یکی از این موضوعات می نوشتیم:شتر در خواب بیند پنبه دانه/گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدن گردن مسگری/به روباه گفتن شاهدت کیه گفت دمم

خلاصه که من نشستم به انشا نوشتن کلی هم طول کشید تا تموم شد!!!!!!فردا وقتی با ذوق تمام رفتم که انشام رو بخونم معلممون نذاشت گفت حالا وقت نداریم

من کلی ناراحت شدم اما گفتم اکشال نداره من تو وبلاگ کلی دوست خوب دارم حالا که معلم گرام نظرش رو در مورد انشام نگفت شما بخونید و نظرتون رو بگید لطفا برام نظراتتون خیلی مهمه:

می خوام یه انشا بنویسم اونم چی؟انشای طنز!!!اونم کی؟روز شهادت امام رضا....اصلا انشا نوشتنم نمیاد خب چی کار کنم؟؟؟؟

اگه یه وقت به انشام خندیدین خب اشتباه کردین بدونید که این حرف دل منه:       خنده را معنای سرمستی مدان              آن که می خندد غمش بی انتهاست

موضوع انشایی که قرار بود راجع بهش بنویسم چی بود؟آهان یادم اومد شتر در خواب بیند پنبه دانه.......

هر چند که در مثل جای هیچ مناقشه ای نیست و کسی حق نداره بهم بخنده ولی ما ضرب المثل رو عوض می کنیم:الهه در خواب بیند پنبه دانه!!!!!

از اینا که بگذریم داشتم خوابم رو تعریف میکردم این که خواب پنبه دانه میدیدم......ولی یه چیزی اصلا کی میدونه پنبه دانه چی هست؟کسی می دونه آیا؟اگه کسی فهمید به من هم بگه لطفا.....

از موضوع دور نشیم داشتم میگفتم خواب دیدم که تو مرحله آخر المپیاد هم قبول شدم اونم با مدال طلا!!!!!روی صندلی نشسته بودم و منتظر بودم که اسمم رو بخونن تا برم مدالم رو بگیرم اسمم رو صدا زدن به سمت سکو رفتم از پله ها رفتم بالا مجری گفت:تقدیر میکنیم از سرکار خانومه............

الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه مگه با تو نیستم پاشو مدرست دیر میشه!!!!!!این صدای مادرم بود که با تمام محبت داشت فریاد می کشید،ای بخشک ای شانس....تو خواب هم نمی تونیم پنبه دانه ببینیم

البته می تونم در مورد یه چیز دیگه هم بنویسم :گنه کرد در بلخ آهنگری.....به شوشتر زدن گردن مسگری

من اصلا و اصولا چیزی راجع به آهنگری و مس گری نمی دونم کلا رابطم با فلزات و متالوژی خوب نیست تنها چیزی که به فکرم می رسه اینه که چه بدبخت بوده اون مسگره فکر کن مثلا داری همین جوری تو خیابون راه میری یکی میاد بهت میگه چون تو توی جنایت میدان سرو!!!!نه ببخشید کاج که توی تهران اتفاق افتاد نیومدی و کمک نکردی محکوم به مرگی.....حالا تو بیا و بفهمون که اصلا معنی میدان رو نمیدونی و تا دیروز به میدان میگفتی فلکه!!!!!!!

یا اصلا چرا راه دور بریم فکر کن وقتی تو مغازه داری خرید میکنی یکی میاد و بهت میگه رای تو باعث شد حسنی مبارک به ریاست جمهوری برسه!!!!!حالا تو بیا و ثابت کن که من اصلا تا حالا تو عمرم مصر روندیدم اصلا کدوم قسمت نقشه میشه ؟؟؟؟؟؟تازه من حق رای ندارم که به اون نامبارک شما رای بدم ولی کو گوش شنوا؟؟؟؟؟؟

حالا باز جای شکرش باقیه که بلخ و شوشتر توی ایران نیست.نمی دونم احتمالا کسایی که ازدولت ناراحتن و از دستش می نالن چیزی را جع به این ضرب المثل نشنیدن وگرنه حتما خدا رو هم شکر می کردن که دارن تو همچین کشور امنی زندگی می کنن حالا چه اشکالی داره اگه روزی10-12 نفر تو شهر توسط زور گیرها زور گیری بشن!!!!!

تا اونجایی که میدونم بلخ و شوشتر قبلا جز ایران بودن ولی ما بنا رو روی خوش بینی میگذاریم و میگیم این ضرب المثل بعد از دوره قاجار ساخته شده یعنی دقیقا بعد از این که بلخ و شوشتر از ایران جدا شدن

میگم یه کار دیگه می کنم اصلا بی خیال انشا میشم فردا که رفتم مدرسه خانوم جهانی(دبیر زبان فارسی) گفت بیاو انشات رو بخون میگم:خانوم کی؟من؟کجا؟چی کار؟ انشا؟

خانوم باور کنید شما حرفی از انشا نزدید!!!!خانوم باور کنید.....اصلا اگه باور نمی کنید از بچه ها بپرسین بچه ها خانوم گفتن انشا بنویسیم؟؟؟؟؟؟؟

هر چند که مطمئنم خانوم جهانی خواهد گفت:به روباه گفتن شاهدت کیه؟گفت دمم!!!!!!

خدا جونم فردا رو بخیر بگذرون......

***********************************************************************************************

کلمات چند سری قبل رو با کمک سوگل جون جمع کردم و البته از تو همون پست میتونید به خونید معنی کلمه هارو البته به جز کلمه خالوارسی که هیچ کس نتونست جوا بده و به معنای جست و جو کردن بود...در ضمن سنا هم بالاخره منبعش رو لو داد........................

در تمبه:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کاغذ باد:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

واحد:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آجیر:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




موضوع مطلب :


دوشنبه 89 بهمن 11 :: 1:0 صبح ::  نویسنده : الهه       

نمی دونم در مورد اسم خیابون های مشهد چیزی می دونید یا نه؟نمیدونم از تعویض اسم خیابون ایرج میرزا به جلال آل احمد اطلاعی دارین یا نه؟!!!!!خب البتا که این اتفاق حدود یک سال پیش افتاد....اتفاقی که خیلی ناگهانی افتاد و بعد از انجامش همه از تعجب دهن هاشون وا مونده بود!!!!!


اتفاقی که شهردار محترم لطف کردن در آخر با یه سری کلمات قلنبه سلنبه سر و تهش رو هم آوردن تا دیگه کسی ازشون نپرسه که اگه ایرج میرزا بد بود خب چرا از اول به این اسم خیابون نام گذاری کردین!!!!حالا گیرم که کردین چرا بعد از 40-50 سال یادتون اومده که ایرج میرزا شعرهای خوبی نگفته!!!!!!(حالا یکی نیست بیاد به خودم بگه تو چرا داری بعد از یک سال از این اتفاق مینویسی!؟؟؟؟)من همین جا بگم اگه کسی بپرسه بهش میگم سوال خوبیه اگه جوابش رو پیدا کردی به من هم بگو!!!!!


امروز به اتفاق دوستان گرامی نشسته بودیم که یکی از بچه ها شعر معروف قلب مادر ایرج میرزا که احتمالا برگرفته از یکی از سروده های شیللره رو برامون خوند....البته که من این شعر رو قبلا هم خونده بودم ولی خب هر دفعه که می خونمش لذت می برم به نظرم هیچ شاعری نتونسته مهر و محبت مادرانه  رو این قدر قشنگ به تصویر بکشه ....به نظرم این شعر یه احساس خاص رو به آدم منتقل میکنه.....بعد فکر کردم که کار شهرداری اشتباه بود که اسم این خیابون رو بعد از این همه سال عوض کرد خب هیچ کس منکر این قضیه نیست که ایرج میرزا شعر های غیر اخلاقی هم داشته ولی به هر حال شاعر بوده دیگه و بعضی وقت ها شاعر ها یه کارایی میکنن!!!!!تازه همین شعر های غیر اخلاقی رو سعدی خودمون هم داره البته با شدت کمتر!!!!!!پس چرا کسی اسم میدون سعدی رو عوض نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من با گذشت یک سال از اون ماجرا هنوز هیچ مشهدی رو ندیدم که اون خیابون رو با نام جلال آل احمد نام ببره!!!!!
اینا همه رو گفتم تا شعر قلب مادر ایرج میرزا رو بذارم واستون بخونیدش جالبه:
               " قلب مادر"
داد معشوقه به عـــــــــــــاشق پیغام
که کند مـــــــــــــادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کـــــــــــــــــند
چهره پر چین و جبین پــــــر آژنگ
با نگاه غضب آلــــــــــــــــــــود زند
بر دل نازک من تیر خــــــــــــدنگ                                                                                                               
از در خانه مرا طـــــــــــــــــرد کند
همچو سنگ از دهن قـــــــــلماسنگ
مادر سنگ دلت تا زنــــــــــــده ست
شهد در کام من وتست شـــــــــرنگ
نشوم یک دل و یک رنگ تــــــو را
تا نسازی دل او از خــــــــون رنگ
گر تو خواهی به وصالم بــــــــرسی
باید این ساعت بی خـــوف و درنگ
روی و سینه ی تنــــــــــــگش بدری
دل برون آری از آن سینـه ی تــنگ
گـــــــــرم وخونین به منش باز آری
تا بـــــــرد زآینه ی قلبــــــــــم زنگ
عــــــــاشق بی خـــــــــــرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و نــنگ
حــــــــرمت مادری از یـــــــاد ببرد
خیره از بـــــــــــاده و دیوانه زبنگ
رفت و مـــــــــادر را افکند به خاک
سینه بـــــــدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوق نــــــــــــمود
دل مـــــــــادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمــــــــــین
و انـــــــــدکی سوده شد او را آرنگ
وآن دل گرم جـــــــــان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فــــــــــــرهنگ
از زمین باز چو برخـــــــاست نمود
پی بــــــــــــــــــــــرداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خـــــــــــون
آید آهسته بـــــــــــــــرون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خــــــــــــــراش
آه پای پسرم خــــــــــــورد به سنگ

           "این هم دلایلی که برامون آوردن واسه تغییر نام!"


    
بچه ها این سری کلمات مشهدی رو نمیذارم فقط یه چیزی سرکار خانوم سنا از وبلاگ منتظر روشنی طبق قرارداد قبلی قرار شد اگه نتونستی به کلمه ها جواب بدی منبعتون رو معرفی کنی من الکی این کلمه هارو نذاشتم کلی تحقیق و تفحص کردم تا تونستم پیداشون کنم پس سریع معرفی کن منبعتون رو!!!!!!!

وفات امام رضا .ع. ولی نعمتمون نزدیکه واین روز ها مشهد خیلی خیلی خیلی شلوغه برای همین هم ما سعی میکنیم که خیلی حرم نریم که زائرهایی که ازراه های دور اومدن بتونن زیارت کنن....ولی اگه یه وقتی آقا طلبید و رفتم به یاد همتون هستم




موضوع مطلب :


سه شنبه 89 بهمن 5 :: 12:11 صبح ::  نویسنده : الهه       

روزها و روزها گذشت......چهل روز پی درپی....چهل روز بی قراری و چهل روز سردرگمی.....چهل روز ناباورانه!

باور میکنی؟چهل روز است که دیگر در میان ما نیست......چهل روز است که مردم کوفه از کرده خود پشیمانند!........چهل روز است که علی(ع) پدر ندارد و بی یاور است.....چهل روز است که رباب همسر ندارد و تنهاست چهل روز است که زینب بی برادر است و نمیداند که شب ها باید با چه کسی درد و دل کند!......چهل روز است که شیعیان پسر پیامبر را در میان خود ندارند!

چهل روز است که حسین به دیدار یار شتافته است و به وصال محبوب خویش رسیده.....چهل روز است که با جد خود دیدار کرده است.....چهل روز است که پدر و مادرش را ملاقات کرده......

چهل روز میگذرد از ندای"هل من ناصر ینصرنی"و چهل روز میگذرد از وقتی که کسی به این ندا پاسخ نگفت!

میگویند خاک سرد است سرد تر از آنی که بتوانی فکرش را بکنی رفتگان زود فراموش میشوند زودتر از آن چه که فکرش را بکنی.....اما مولای ما تا این جهان بر پاست زنده خواهد ماند....او هست و شیعیان به فریادش پاسخ خواهند گفت......

یزیدیان جنگیدند تا به قدرت برسند تا یاد و نامشان در جهان همواره زنده بماند و این گونه شد تا جهان پایدار است نام یزیدیان خواهد ماند و تا جهان پایدار است آه و لعن و نفرین شیعیان با ایشان خواهد ماند......

چه زود می آیند و میروند از پی هم روزها! محرم آمد و به سرعت باد تمام شد و با خود تاسوعا و عاشورا را برد شاید سالی دیگر!!!!!.....صفر هم آمد و چهل روز از شهادت جان گداز آقای عزیزمان میگذرد...آمده است و خواهد رفت شاید سالی دیگر!

*****************

از وقتی که یاد دارم شرکت میکردم در مراسم عاشورا و اربعین و تا آن هنگام که به یاد دارم عاشقش بوده و هستم.....دل تنگم....بیشتر از آنچه که فکرش را بکنی دل تنگ در حسرت بین الحرمین....دلتنگ در حسرت حرم عباس(ع) و دلتنگ در حسرت دیدن ضریح شش گوشه

آقای من زیارتت لیاقت می خواهد میدانم بهتر از هرکس دیگری اما تو مهربان تر از آنی که نا لایقان را از حرمت برانی تو بزرگتر از آنی که دست رد به سینه دوستدارانت بزنی........آرزومندانت را در حسرت دیدارت مگذار!!!

پ.ن:ببخشید دلم گرفته بود و گرنه اصلا قرار نبود چیزی بنویسم شما به بزرگی خودتون ببخشید!

 

 

 




موضوع مطلب :


1   2   >