درباره وبلاگ منوی اصلی آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 176242
|
سبکسری های قلم...
شاید اندکی تامل....
یکشنبه 91 خرداد 14 :: 6:4 عصر :: نویسنده : الهه
تقدیم به پدر مهربانی ها...... همیشه برایم نوشتن از یک فرد خاص سخت بوده، چه معلم ،چه استاد،چه مادر و چه پدر.... اما مینویسم برای تو..... می نویسم چرا که می دانم مظهر بخشش و سخاوتی...... می نویسم چرا که می دانم حتی اگر نوشته هایم که از عمق جانم بر روی صفحه جاری میشوند مقبولت نیفتاد باز بزرگوارانه از آنها تعریف میکنی..... پدرم لحظه هایی که احساس میکنم در کنارم هستی گویی تکیه کرده ام به تکیه گاهی محکم تر از صخره..... تو که باشی فرقی نمیکند در میان میلیون ها آدمی زندگی کنم که هر روز و هر شب کاری جز کلاه برداری و آزار و اذیت جنس ضعیف ندارند یا در میان آدم نمایان گرگ صفتی که از دریدن انسانها ابایی ندارند.... تو که باشی هراسی ندارم که دنیا شب است و تیره یا روز است روشن..... دستانت که در دست هایم باشد از دیوار های چین هم میشود به راحتی گذشت..... وجودت که در کنارم باشد دنیا هم نبود،نبود.....! سخاوت،مردانگی،مهربانی و جــــــــــــود در تو موج میزند آن قدر که نمیتوان گفت تو آنها را در وجودت داری یا جزئی هستی از آنها....! پدرم ای برترین هستی دوستت دارم...... ----------------------------------------------------------------- نمیدونم چرا قلمم توی دستام روان نبود......عذر خواهی میکنم هم از شما هم از پدران خوبم اگر نتونستم حق مطلب رو ادا کنم! موضوع مطلب : |
||