درباره وبلاگ منوی اصلی آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 176235
|
سبکسری های قلم...
شاید اندکی تامل....
سلام امشب آخرین شب قدر امساله.یادمون باشه این شب آخر رو از دست ندیم
خدا چلچراغی از آسمان آویخته است چهل سال خانه ام را رفتم و روبیدم و خضر (ع)نیامد زیرا فراموش کرده بودم حیاط خلوت دلم را جارو کنم *** گفتند:چله نشینی کن.چهل شب خودت باش و خداوخلوت.شب چهلمین بر بام آسمانخواهی رفت.ومن چهل سال ازچله ی بزرگ زمستان تا حیاط کوچک تابستان رابه چله نشستم.اما هرگزبلندی رابوی نبردم.زیرا از یاد برده بودم که خودم را به چهلستون دنیا زنجیر کرده ام. *** گفتند دلت پرنیان بهشتی است.خدا عشق را در آن پیچیده است.پرنیان دلت را واکن تا بوی بهشت در زمین پراکنده شود. چنین کردم بوی نفرت عالم را گرفت.و تازه دانستم بی آنکه با خبر باشم شیطان از دلم چهل تکه ای برای خودش دوخته است. *** به اینجا که می رسم نا امید می شوم آن قدر که می خواهم همه ی سرازیری جهنم را یک ریز بدوم.اما فرشته ای دستم را می گیرد و می گوید:هنوز فرصت هست به آسمان نگاه کن.خدا چلچراغی از اسمان اویخته است که هر چراغش دلی است . دلت را روشن کن.تا چلچراغ خدا را بیفروزی فرشته شمعی به من میدهدو می رود. *** راستی امشب به آسمان نگاه کن. ببین چقدر دل در چلچراغ خدا روشن است.
موضوع مطلب : |
||