درباره وبلاگ منوی اصلی آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 176369
|
سبکسری های قلم...
شاید اندکی تامل....
پنج شنبه 89 آذر 25 :: 4:48 عصر :: نویسنده : الهه
منتظران مهدی آگاه باشید حسین را منتظرانش کشتند امروز همه جا جور دیگر بود.امروز همه جا عطر دیگر داشت.امروز کوچک و بزرگ،پیرو جوان معنی نداشت،امروز وکیل و وزیر کارمند و کارگر مفهوم نداشت.امروز همه یک هدف داشتند.امروز عاشورا بود وقتی نگاه میکردی به رو به رویت درست در امتداد روشنایی گنبدی میدیدی از طلا گنبدی از جنس طلوع امروز همه عاشق بودند عاشقی را در جای جای شهر میشد دید.امروز می توانستی ببینی افرادی را که علم هایی بلند کرده بودند بیشتر از یک تن! امروز میدیدی پولدارترین افراد شهرت را که چه مشتاقانه از زائرین و مجاورین شهر که برای عرض تسلیت آمده بودند پذیرایی میکردند امروز نمی دانستی که کیلومتر ها پیاده رفته ای برای رسیدن به معشوق اگر میدانستی هم برایت مهم نبود تو و دیگران همه یک هدف داشتید امروز شور حسینی همه جا پیدا بود .میتوانستی ببینی افرادی را که چه از ته دل بر سر و سینه میکوفتند و چه جانانه زنجیر میزدند.امروز بودند افرادی که بر سر رویشان گل میزدند تا اردت خود را ابراز کنند. امروز شور حسینی در نماز ظهر هم پیدا بود.کاش با این شور شعور حسینی هم هراه باشد امروز عاشورا بود *********** خدا قسمت کرد روز عاشورا برم حرم و به آقا تسلیت بگم جای همه خالی کلی واسه همه دعا کردم. شیر،شیر کاکائو،چای،ساندویچ،برنج،شربت،...... امروز برای هر سلیقه ای و برای هر قشر از جامعه همه چیز فراهم بود بهایش نیز بیشتر از همیشه بود یک دعا! جاتون خالی بعد از این که برگشتیم شله خوردیم. امروز همه جا یه جور دیگه بود پا وبلاگی:شله نوعی غذای مخصوص مشهدی است شبیه به سوپ(البته اصلا مزه سوپ نمیده ها) که بر خلاف اسمش اصلا شل نیست!
موضوع مطلب : یکشنبه 89 آذر 21 :: 12:4 صبح :: نویسنده : الهه
پرسیدم از هلال که قدت چرا خم است؟ گفتا خمیدن قدم از بار ماتم است گفتم به چرخ بهر چه پوشیده ای کبود آهی کشید و گفت که ماه محرم است روضه،هیئت های عزاداری،تکیه ها،دسته ها و......... یه عالم جای دیگه که میتونیم بریم و اشک بریزیم و تا صبح گریه کنیم و ضجه بزنیم از آخر هم وقتی عزاداری تموم شد برگردیم خونه و تا شب دوباره از مادر شوهر و خاله و عمه و دایی و همسایه و دوست و آشنا و نا آشنا غیبت کنیم دوباره شب بریم عزاداری و باز برگردیم و این حلقه همین جور ادامه داشته باشه .... میتونیم بریم عزاداری و بعد از خوردن چای روضه از دختر همسایه خواستگاری کنیم واسه پسر عموی پسر خاله پدریمون!!! خیلی کارهای دیگه هم میشه بعد از عزاداری انجام داد . البته خب خیلی ها هم میرن روضه و وقتی که برگشتن خیلی تاثیر گرفتن از این روضه و گریه .یه احساسی بهشون دست میده که انگار میتونن کل جامعه که سهله کل جهان رو اصلاح کنن ولی لازمه که یه ذره بیشتر فکر کنیم آیا واقعا امام حسین شهید شدن که ما هزارو خورده ای سال بعد بشینیم براشون گریه کنیم؟؟؟آیا امام حسین یه هدف نداشتن که به خاطر اون قیام کردن؟؟؟مگر نه اینه که امام عزیزمون میگن محرم صفر است که اسلام رو زنده نگه داشته؟ چقدر درمورد امام حسین .ع. میدونیم؟منظورم اصلا شناختن شناسنامه ای نیست چقدر درمورد دلیل کار بزرگی که کردن می دونیم؟چقدر با بزرگواری امامون آشنایی داریم؟چقدر در مورد کرم و بخششون میدونیم؟ چقدر.... و چقدر.... و چقدر و هزاران چقدر دیگه که ما ازشون بی اطلاعیم البته امیدوارم که از حرفام کسی اشتباه برداشت نکنه اصلا منظورم این نیست که یه وقت عزاداری بده یا نباید عزاداری کنیم فقط می خوام بگم که بیاین یه ذره بیشتر امام حسین رو بشناسیم من کتاب آفتاب در حجاب نوشته مهدی شجاعی رو به همه پیشنهاد میکنم که بخونن خیلی کتاب مناسبیه برای این روزهامون و البته اگه کسی هم کتابی در این موارد می شناسه معرفی کنه تا همه دوستان ازش استفاده کنن دوستان خوبم این روزها التماس دعای مخصوص. موضوع مطلب : شنبه 89 آذر 13 :: 10:53 عصر :: نویسنده : الهه
از میدان برق که به سمت خیابان مورد نظرت حرکت کنی دلت پر میکشد تا آسمان از همان دور که به گنبدش نگاه میکنی منقلب میشوی شاید حس غربت و تنهایی ست شاید..... میدان آب را که دور میزنی خوشحالی از این که یک بار دیگر طلبیده شده ای برای زیارتش مشتاقانه به گنبدش نگاه میکنی و لبریز میشوی از شوق.شاید منتخبی شاید..... وارد مرحله بازرسی که میشوی باورت نمیشود خدا خدا میکنی که باز ماموران بازرسی برای هیچ به پرو پایت نپیچند برای رسیدن به محبوبت عجله داری و اشتیاق. وقتی به بازرسان لبخند میزنی شاید جواب لبخندت را بگیری شاید...... اذن دخول را میخوانی و به طرف بارگاهش سلام میدهی تا شاید جوابت را بدهند و اجازه ورود را شاید..... از پله برقی بالا میروی و بوی خوش حرم را با تمام وجودت حس میکنی ریه هایت را از این هوا پر کن شاید دیگر هیچ وقت نتوانی چنین هوایی را استشمام کنی شاید..... چشمت به کبوتران حرم که روی سقا خانه نشسته اند می افتد و دوست داری مثل آنها پرواز کنی و بروی تا آسمان شاید روزی توانستی شاید.... هوا سرد است خیلی سرد به اطرافت نگاه میکنی و می بینی خادمین را که چگونه با عشق به زائرین کمک میکنند گروهی مردم را راهنمایی میکنند گروهی سالخوردگان را با ویلچر به اطراف میبرند و گروهیاز کفش زوار مراقبت میکنند شاید دیگر چنین محبت هایی را هیچ جا نبینی شاید.... زیارت نامه را می خوانی بستگی به حال و هوایت دارد امین الله ، زیارت خاصه ،کمیل ، و جوشن صغیر یا شاید هم جوشن کبیر شاید..... دوست داری تا صبح بنشینی و به در و دیوار حرم نگاه کنی و به زائرینش که با چه شوق و امیدی گریه میکنند و درد و دل کودکان را ببینی که چگونه بر روی زمین سر میخورند و با مهر ها برای خود خانه درست میکنند میدانی که شاید دیگر نتوانی حس کنی چنین لحظه ای را شاید.... رو به روی ضریح می ایستی و زیر لب برای همه دعا می خوانی مهم نیست که دستت به ضریح برسد یا نه مطمئنی که هر کجا باشی دیده میشوی.اشک در چشمانت حلقه میزند . راز و نیازت را که تمام کنی احساس سبکی داری احساس پرواز به آسمان را دوست داری به آسمان بروی تا انتها.دوستانت را تک تک نام میبری و در دل میگویی قطعا دعایم برآورده میشود قطعا..... میدانی و اطمینان داری که در این جا گوشه ای از آسمان تو را دست خالی روانه نخواهند کرد....
نمیدونم چرا این متن رو نوشتم ولی نوشتم دیشب حرم بودم برای همه دعا کردم دو سه روز بیشتر به محرم نمونده خواهشا تو عزاداری هاتون فراموش نکنید التماس دعا مخصوص موضوع مطلب : جمعه 89 آذر 5 :: 11:46 عصر :: نویسنده : الهه
فکر نمیکنم زیاد باشن افرادی که اهل تلویزیون هستن و مختار رو نگاه نکنن تازه خیلی از افرادی که زیاد اهل تلویزیون نیستن(از جمله خودم)مختار رو نگاه میکنن گذشته از انتقاد هایی که به این سریال وارده اصل سریال خیلی قشنگ و موشکافانه بررسی شده و این گذشته از موضوع جذابشه که فکر میکنم تا حالا کمتر کارگردانی به این موضوع پرداخته باشه داشتم مختار رو نگاه میکردم و سختی هایی که افراد مختلف طی زمان های مختلف کشیدن تا اسلام به دست ما رسیده رو تو ذهنم تصور میکردم با خودم گفتم کاش من هم تو اون دوران می بودم و میتونستم یار امام باشم اما بعد که یه خرده منطقی به قضیه نگاه کردم(فردا امتحان منطق داریم)با خودم گفتم که آیا واقعا اگه من هم اون زمان به دنیا اومده بودم میتونستم مثل میثم تمار و حبیب بن مظاهر باشم؟راستش جوابش رو پیدا نکردم چون تصور این که بخوای مثل آدمای بزرگ باشی خیلی سخته فکر نمی کنم لازم باشه در مورد اون کسی که میگفت حبیب بن مظاهر تو میدان جنگ کاری نکرده و خوابی که دیده صحبت کنم چون مطمئنم که همه از بچگی این روایت رو زیاد شنیدیم حالا کلاهت رو قاضی کن بین خودت و خدا اگه تو اون موقع بودی چی کار میکردی حاضر بودی مثل میثم و حبیب و .... جونت رو بذاری کف دستت و بشی یه شیعه واقعی؟یا مثل مردم کوفه..... بیاین یه ذره بیشتر حواسمون رو جمع کنیم معنی اصطلاحات رو مینویسم البته بعضی از دوستان جواب درست دادن ولی کسی نبود که همش رو درست جواب بده البته راستش من خودم هم یه چند تاییش رو بلد نبودم به زودی سری جدیدی از لغات رو خواهم نبشت! ناشور:نشسته،کثیف لخ لخ: کسی که پاهاش رو روی زمین میکشه و راه میره توشله:تیله قرشمال:کولی مارموسو:بدجنس،موذی مس مس:طول دادن چینگ:منقار پرندگان موضوع مطلب : |
||