غم که ميآيد در و ديوار، شاعر ميشود
در تو زندانيترين رفتار شاعر ميشود
مينشيني چند تمرين رياضي حل کني
خطکش و نقاله و پرگار، شاعر ميشود
تا چه حد اين حرفها را ميتواني حس کني؟
حس کني دارد دلم بسيار شاعر ميشود
تا زماني با توام انگار شاعر نيستم
از تو تا دورم دلم انگار شاعر ميشود
باز ميپرسي: چهطور اينگونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جاي من بگذار شاعر ميشود
گرچه ميدانم نميداني چه دارم ميکشم
از تو ميگويد دلم هر بار شاعر ميشو
آپت عالي بود من اومدم وب بلاگفات ادرس اينجا داده بودي من يکي از لينک هاي قديميت هستم شايد يادت نباشه يه سري به دوستان قديمي هم بزن خوشحال ميشم
بدو که آپم منتظرتم
باي