• وبلاگ : سبكسري هاي قلم...
  • يادداشت : تشکر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
    • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ali s.m 
    ماجراي بي نظيري بود....!

    و متنش خيلي آشنا بوووود

    http://ghalamche.persianblog.ir/post/76
    + دوتا دوس جونا 

    نه عزيز دل مادر.....

    تو کدوم وبت کار ميکني؟ اين يا اون؟

    پاسخ

    معلوم نيست ريحونه جون.فعلا كه اين قدر توانايي هام بالا رفته كه دارم دو تاش رو با هم مي چرخونم!
    + ديانا 


    الي حالا آخرين آمارت از تعداد گوشفندا چنتا بود؟:-دي

    حالا من نميتونم شكلكاي اينجارو ببينم ارور ميده:-دي

    + ویدا 
    چرا نمي توني؟
    پاسخ

    نمي دونم ويدا جون ارر(مي خواستم انگليسي بنويسم نشد)ميدهنمي دونم چي كار كنم!!!!!!!!!!!!
    + ویدا 
    سهلام الهه جوني

    ببينم اين ديانا و ريحونه ( همون سوري خانوم خودم ) تو رو هم اخفال كردن ....................
    پاسخ

    سلام ويدا جونآره ديگه منم اخفال شدم از دست اين دوتا دختر!البته من كلا نمي تونم تو پارسي بلاگ نظر بذارم(آيكن الهه كه داره جيغ ميكشه)
    + دوتا دوس جونا 
    ستاد افزايش امار
    + دوتا دوس جونا 
    ديگه چه خبر؟
    + دوتا دوس جونا 
    الان که اسم وبت هست...
    + دوتا دوس جونا 

    سلام......

    اولا داستانت خيلي قشنگ بود مثل هميشه.....دکتر مصدق خوب بلد بوده چه جوري گربه و دم حجله ميکشن....

    در ضمن همش وظيفه بوده عزيزم...